سردرگمم

ساخت وبلاگ
چند روز میگذره از نبودنت و من هر روز دلتنگ تر می شم ....نمی دونم حتی چقدر دوام بیارم .. یک روز؟ دو روز ؟ جند روز گذشته اصلا؟ یک هفته؟ شایدم دو ..... دلتنگم و بی قرار و دل شکسته .. هر روز سرم شلوغه میرم سرکار مهد و بچه ها رو میبینم و خوشحال میشم اما امان از شبا ....چیزی که بیشتر داغونم میکنه اینه که من صدای خنده هاتو خوشیتو با خواهرت میشنوم و فقط بیشتر داغون میشم من خودم گفتم خوب باید چند سالی فاصله بدیم اما اونی که داره از بی قراری میمره باز هم منم و تو خوبی.... راستش ته دلم اصلا ازین که نمی بینم مثل من غمگین نیستی و اصلا گذاشتی برم خیلی شکستم و ناراحت ..انقدر می خوام باشی که نمی تونم فکر کنم درست گاهی که یکم بهترم میگم واقعا این ادم میتونه تو ایندم جایی داشته باشه یا نه وقتی انقدر دوست داشتن و منو بلد نیست حتی اگه تو ذهن خودش واقعا دوست داشته باشه منوو... اما بدونشم نمی تونم تصور کنم ... این جنگ دروونی داره دیوونه میکنههه .. و هرچی فکر میکنم به نتیجه نمیرسم و با خودم کنار نمیام ...خدایا کمکم کن .

♥ دوشنبه یکم آذر ۱۳۹۵ ساعت 1:45 توسط مینا

دلنوشته های مینا...
ما را در سایت دلنوشته های مینا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : minafd25o بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 1 خرداد 1396 ساعت: 23:22